جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یارگی
(رَ) (اِ.)۱- یارایی، توانایی.۲- مجال، فرصت.
معین
ی
یانه
(ن) (اِ.)۱- هاون.۲- بزرک و تخم کتان.
معین
ی
یاقوت
(اِ.) از سنگهای معدنی گران بها به رنگهای سرخ، زرد، کبود.
معین
ی
یاس
(اِ.) درختچهای زینتی از تیرة زیتونیان با گلهای معطر و سفید.
معین
ی
یارک
(رَ) (اِ.)۱- یار کوچک.۲- بچه دان، رحم.
معین
ی
یانع
(ن) (اِفا. ص.) رسیده.
معین
ی
یافوخ
(اِ.) محل التقای استخوان مقدم سر به استخوان مؤخر سر، جان دانه.
معین
ی
یازیدن
(دَ) (مص ل.)۱- قصد کردن، دست انداختن به چیزی.۲- بالیدن، نمو کردن.۳- خم...
معین
ی
یارو
(اِ.) (عا.)۱- فلان، شخصی که نزد گوینده و شنونده هر دو شناختهاست و به ...
معین
ی
یان
(اِ.)۱- سخنان بی معنی که بی اراده گفته شود.۲- هذیان.
«
‹
3212
3213
3214
3215
3216
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها