جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یوگا
(اِ.) مجموعهای از تمرینهای بدنی برای تأمین تن درستی و به دست آوردن ...
معین
ی
یوسف آرا
(سُ) (ص فا.) بسیار زیباتر از یوسف، که در زیبایی آرایش دهندة یوسف باشد....
معین
ی
یواشکی
(یَ شَ) (ق مر.) به آرامی و آهستگی.
معین
ی
یک زخم
(~. زَ) (ص مر.) لقب سام نریمان که اژدهایی را با یک ضربه کشت.
معین
ی
یونیسف
(س) Unicef (اِ.) سازمانی وابسته به سازمان ملل متحد که هدفش کمک به بهدا...
معین
ی
یوزیدن
(دَ) (مص ل.) جُستن، جستجو کردن.
معین
ی
یواش
(یَ) (ق. ص.)آهسته، آرام، به نرمی.
معین
ی
یک لاقبا
(~. قَ) (ص مر.) (عا.) بی چیز، تهی دست.
معین
ی
یک لخت
(~. لَ) (ص مر.)۱- یکپارچه، یکدست.۲- آن که همیشه بر یک وضع و حالت باشد ...
معین
ی
یک نورد
(~. نَ وَ) (ص مر.) به یک طریق، بر یک منوال.
«
‹
3231
3232
3233
3234
3235
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها