جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ی
یکتاپرست
(~. پَ رَ) (ص مر.) موحد، آن که جز خدای یگانه نپرستد.
معین
ی
یکتا
(~.) (ص مر.)۱- تنها.۲- بی نظیر، بی مانند.
معین
ی
یکدانه
(~. نِ) (ص مر.) بی نظیر، فرد.
معین
ی
یکجانبه
(~. نِ بِ یا بَ) (ق مر.) یک طرفه، از یک سو.
معین
ی
یکتایی
(~.) (اِ.) جامة یک لا و بی آستر.
معین
ی
یکدستی
(~. دَ) (اِمص.)۱- اتحاد، یگانگی.۲- هماهنگی، یک شکلی.
معین
ی
یکدست
(~. دَ) (ص.)۱- کسی که یک دست داشته باشد.۲- یک شکل، یک جور، یک نواخت.
معین
ی
یکدله
(~. دِ لِ) (ص مر.) موافق، بی ریا.
معین
ی
یکدش
(یَ دَ) (ص.)۱- دورگه، انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد.۲- حرامزاده.
معین
ی
یکدستی زدن
(~. دَ. زَ دَ) (مص م.) (عا.) غافلگیر کردن، گول زدن.
«
‹
3234
3235
3236
3237
3238
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها