جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب باز
(اِفا. اِمر.)۱- شناگر.۲- غواص.
الف
معین
آب حسرت
(بِ حَ رَ) (اِمر.) اشک، سرشک.
الف
معین
آب باریک
(اِمر.)۱- آب کم.۲- درآمد اندک. آب باریکه (کِ) (اِمر.) (عا.) نک آب با...
الف
معین
آب جگر
(بِ جِ) (اِمر.) کنایه از: خون، خونابه (طبق طب قدیم، جگر مرکز خون است)....
الف
معین
آب باختن
(تَ) (مص ل.)از دست دادن شکوه و هیبت.
الف
معین
آب سرخ
(بِ سُ) (اِمر.) شراب.
الف
معین
آب دست
(دَ)(اِمر.)۱- آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان ...
الف
معین
آب سبز
(بِ سَ) (اِمر.) نوعی بیماری چشم که باعث درد کرة چشم و محدود شدن میدان ...
الف
معین
آب دزدک
(دُ دَ) (اِمر.)۱- سرنگ.۲- جانوری است قهوهای رنگ با پای دندانه دار و ...
الف
معین
آب زیپو
(پُ) (اِمر.) (عا.) غذای آبکی، رقیق و کمرنگ، کم مایه و بی مزه.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها