جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
الف
معین
آب باختن
(تَ) (مص ل.)از دست دادن شکوه و هیبت.
الف
معین
آب جو
(~ِ جُ) (اِمر.) نوشابة الکلی ضعیف که از مالتوز و مخمر آب جو تهیه شود، ...
الف
معین
آب اکسیژنه
(اُ ژِ نِ) (اِ.) مایعی که خاصیت اکسید کنندگی قوی دارد و برای رنگ بری ...
الف
معین
آب جر
(جَ) (اِمر.) جزر.
الف
معین
آب انگور
(بِ اَ) (اِمر.)۱- فشردة انگور.۲- شراب، باده.
الف
معین
آب زیپو
(پُ) (اِمر.) (عا.) غذای آبکی، رقیق و کمرنگ، کم مایه و بی مزه.
الف
معین
آب دزد
(دُ) (اِمر.)۱- منفذی درون زمین که آب و نم از آن نفوذ کند.۲- مجرای آب.۳...
الف
معین
آب زیر کاه
(ص مر.)۱- آبی که در زیر خار و خاشاک پنهان ماند.۲- (کن.) آدم زرنگ و موذ...
الف
معین
آب درمانی
(دَ) (حامص. اِ.) معالجة بعضی بیماریها با نوشیدن آب یا با نرمشهای مخص...
الف
معین
آب زندگی
(~ِ زِ دِ) (اِمر.) نک آب حیات.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها