جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ب
معین
بیستمین
(تُ) (ص نسب.) منسوب به بیستم، آن که یا آن چه در مرتبة بیست باشد.
ب
معین
بیطار
(بِ) (ص.) دامپزشک. ج. بیاطره.
ب
معین
بیستم
(تُ) (ص.) دارای رتبه با شمارة بیست.
ب
معین
بیلاخ
(اِصت.) (عا.) = بیلَخ: به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیدهای ز...
ب
معین
بیضی
(بِ) (اِمر.) یکی از اشکال هندسی که کشیده تر از دایره بوده و دارای دو ...
ب
معین
بیستار
(اِ.) واژه ایست مانند: فلان، که اشاره به یک چیز یا شخص مجهول و نامعلوم...
ب
معین
بیل مز
(مَ) (اِ.) ابله، زبان نفهم.
ب
معین
بیضوی
(بِ یا بَ ضَ) (ص نسب.) منسوب به بیضه.۱- به شکل تخم مرغ.۲- یکی از اشکا...
ب
معین
بیل
(اِ.) ابزاری دارای دسته بلند و صفحهای پهن و قاشق مانند که برای جا به ...
ب
معین
بیضه آوردن
(~. وَ دَ) (مص ل.) بچه از تخم درآوردن.
«
‹
169
170
171
172
173
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها