جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تازه بهار
(~. بَ) (اِمر.)۱- گل نوشکفته.۲- نوبهار.۳- زمین آرایش یافته از بهار مجد...
ت
معین
تاریک خانه
(نِ)(اِمر.) اتاق ویژهای در عکاسی برای ظاهر کردن فیلم.
ت
معین
تاسع
(س ِ) (اِ.) نهم.
ت
معین
تازه
(زِ)۱- (ص.) نو، جدید.۲- مجازاً خرم، شاداب.۳- بدیع.۴- (ق.) اخیر، اخیرا...
ت
معین
تاریک
(ص.)۱- تیره، تار.۲- سیاه.
ت
معین
تاسانیدن
(دَ) (مص م.) خفه کردن، بی تابی کردن.
ت
معین
تازنگ
(زَ) (اِ.) ستونی از گچ و سنگ که زیر سقف خانه میزنند.
ت
معین
تاریخی
(ص نسب.)۱- قدیمی، بسیار قدیمی.۲- سزاوار ثبت شدن در تاریخ.
ت
معین
تاس بین
(ص فا.) دعانویس.
ت
معین
تازنده
(زَ دِ) (ص فا.)۱- دونده، تندرو.۲- دواننده.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها