جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تنصیر
(تَ) (مص م.) کسی را مسیحی گردانیدن.
ت
معین
تندیسه
(تَ) (اِمر.) نک تندیس.
ت
معین
تنصر
(تَ نَ صُّ) (مص ل.)۱- مسیحی شدن، نصرانی گردیدن.۲- به کسی یاری رساندن....
ت
معین
تندیس
(تَ) (اِمر.)۱- صورت، تصویر.۲- مجسمه.
ت
معین
تنشیف
(تَ) (مص م.)۱- خشک کردن آب یا رطوبت چیزی.۲- خشک شدن شیر در پستان.
ت
معین
تندیدن
(تُ دَ) (مص م.)۱- تندی کردن، درشتی کردن، خشم گرفتن.۲- سر زدن غنچه و شک...
ت
معین
تنشیط
(تَ) (مص م.) شادی کردن، شادمان کردن.
ت
معین
تندیاز
(تُ) (ص فا.) زودرس، زودیاب.
ت
معین
تنفر
(تَ نَ فُّ) (مص ل.) نفرت داشتن، رمیدن، بیزار بودن.
ت
معین
تنسیق
(تَ) (مص م.)۱- نظم دادن.۲- به هم پیوستن.
«
‹
177
178
179
180
181
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها