جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تنشیف
(تَ) (مص م.)۱- خشک کردن آب یا رطوبت چیزی.۲- خشک شدن شیر در پستان.
ت
معین
تندیدن
(تُ دَ) (مص م.)۱- تندی کردن، درشتی کردن، خشم گرفتن.۲- سر زدن غنچه و شک...
ت
معین
تنشیط
(تَ) (مص م.) شادی کردن، شادمان کردن.
ت
معین
تندیاز
(تُ) (ص فا.) زودرس، زودیاب.
ت
معین
تنفر
(تَ نَ فُّ) (مص ل.) نفرت داشتن، رمیدن، بیزار بودن.
ت
معین
تنسیق
(تَ) (مص م.)۱- نظم دادن.۲- به هم پیوستن.
ت
معین
تندی
(تُ) (حامص.)۱- تیزی، برندگی.۲- چابکی، چالاکی.۳- ترش رویی، بدخُلقی.
ت
معین
تنکر
(تَ نَ کُّ) (مص ل.)۱- ناشناس بودن.۲- به حال زشت و ناخوش درآمدن.
ت
معین
تنها
(تَ)۱- (ص.) یگانه، بدون همراه و همدم.۲- (ق.) فقط.
ت
معین
تنکبیز
(تُ نُ) (ص فا. اِ.) = تنک بیزنده: غربال، موبیز.
«
‹
179
180
181
182
183
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها