بایگانی‌های ت - صفحه ۱۹۱ از ۲۳۲

ت معین

(تَ یِ) (مص م.) شمردن حرف‌ها.

ت معین

(تَ) (مص ل.)۱- آواز به گلو برگردانیدن به نرمی.۲- نیکو کردن آواز، سرود ...

ت معین

(تَ هَ جّ) (مص م.) هجی کردن حروف.

ت معین

(تَ هَ وُّ) (مص ل.) به هم خوردن دل، بالا آوردن غذا.

ت معین

(تَ هَ جُّ) (مص ل.)۱- خوابیدن در شب، بیدار شدن در شب، شب زنده داری.۲-...

ت معین

(تَ هَ وُّ) (مص ل.)۱- ویران شدن.۲- بی باکی کردن.

ت معین

(تَ هَ تُّ) (مص ل.)۱- دریده شدن پرده.۲- رسوایی.

ت معین

(تَ یَ) (مص ل.) شادباش گفتن، مبارک باد گفتن.

ت معین

(تِ هَ بُّ) (مص ل.) آماسیدن، آماس کردن.

ت معین

(تَ هَ تَ) (ص مر.)۱- دارای تنی نیرومند.۲- شجاع، لقب رستم.

سایدبار