جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
توارث
(تَ رُ) (مص م.) ارث بردن از یکدیگر.
ت
معین
توالی
(تَ) (مص ل.) پیاپی رسیدن.
ت
معین
تواجد
(تَ جُ) (مص ل.) شور نمودن، وجد کردن
ت
معین
توالد
(تَ لُ) (مص ل.)۱- از یکدیگر زادن.۲- بسیار فرزند آوردن.
ت
معین
تواتر
(تَ تُ) (مص ل.)۱- پی درپی شدن.۲- پیاپی رسیدن.
ت
معین
توالت
(لِ) (اِ.)۱- آرایش چهره و سر.۲- مستراح.
ت
معین
توابل
(تَ بِ) (اِ.) جِ تابل ؛ ادویههایی که در غذا میریزند، مانند: فلفل، ز...
ت
معین
توافی
(تَ) (مص م.)۱- وفا به عهد کردن با یکدیگر.۲- با هم تمام کردن.
ت
معین
توابع
(تَ بِ) (ص. اِ.) جِ تابع.۱- چاکران.۲- پس روان.
ت
معین
توافق
(تَ فُ) (مص ل.)۱- با هم متفق شدن.۲- موافقت کردن با یکدیگر.
«
‹
192
193
194
195
196
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها