جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
توتون
(اِ.) گیاهی است با برگهای درشت و پهن و گلهای سبز یا سرخ، بلندی ساقه ...
ت
معین
توخته
(خِ یا خْ تِ) (ص مف.)۱- جسته.۲- ادا شده، گزارده.
ت
معین
توته
(تُ تَ یا تِ) (اِ.) گوشت زاید پلک چشم، جوش پلک، تراخم.
ت
معین
توختن
(~.) (مص م.) نک دوختن.
ت
معین
توتم
(تُ تِ) (اِ.) چیزی که به عنوان سمبل گروه مورد پرستش قرار گیرد.
ت
معین
توخالی
(ص.)۱- آن چه درونش خالی است، پوک. مق تو پُر.۲- (عا.) بی - ارزش، پوچ...
ت
معین
توتالیتر
(تِ) (اِ.) آن دسته از رژیمهای استبدادی که در آنها تمام شئون جامعه ت...
ت
معین
توزی
(ص نسب.)۱- پارچة کتانی که در شهر توز (از شهرهای قدیم فارس) میبافتند.۲...
ت
معین
تورع
(تَ وَ رُّ) (مص ل.) پرهیز کردن، دوری جستن.
ت
معین
توزه
(تُ زَ یا زِ) (اِمر.) پوست درخت خدنگ، ت وز.
«
‹
197
198
199
200
201
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها