جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تورات
(تُ) (اِ.)۱- به معنی اخص، به اسفار خمسة عهد عتیق (تکوین، خروج، احبار،...
ت
معین
توسن
(تُ سَ)(ص.)۱- وحشی، رام ناشونده.۲- اسب سرکش و رام ناشدنی.
ت
معین
توریه
(تُ یِ) (مص م.) پوشانیدن حقیقت.
ت
معین
تور
(اِ.)۱- پارچة نخی نازک و لطیف و سوراخ سوراخ.۲- نوعی دام برای صید ماهی ...
ت
معین
توفی
(تُ وَ فّ) (مص ل.) درگذشتن، مردن.
ت
معین
توصل
(تَ وَ صُّ) (مص ل.)۱- رسیدن، پیوستن.۲- به چیزی دست یافتن.
ت
معین
توفر
(تَ وَ فُّ) (مص ل.) احترام گذاشتن، حرمت نگاه داشتن.
ت
معین
توشیم
(تُ) (مص م.) خال کوبیدن.
ت
معین
توفان
(اِ.)۱- باد سخت.۲- جوش و خروش.
ت
معین
توشیح
(تُ) (مص م.)۱- آراستن، زینت دادن.۲- نوشتهای را به مهر و امضای خود آر...
«
‹
201
202
203
204
205
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها