جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تانکر
(کِ) (اِ.) نوعی خودرو باری که بر روی شاسی آن مخزنی فولادی برای حمل ما...
ت
معین
تالاب
(اِ.) آبگیر، استخر، برکه.
ت
معین
تانک
(اِ.)۱- منبع بزرگ معمولاً استوانهای جهت ذخیره مایعاتی مانند: آب، نفت...
ت
معین
تال
(اِ.) طبق فلزی.
ت
معین
تانژانت
(اِ.) خطی است که فقط در یک نقطه به منحنی برخورد میکند.
ت
معین
تاقدیس
(اِمر.) = طاقدیس:۱- مانند تاق، به شکل تاق.۲- در دانش زمین شناسی به چین...
ت
معین
تانسوخ
(اِ.) = تنسوخ. تنسخ. تانکسوق. تنکسوق. تنسق: چیز نفیس، تحفة نایاب که ب...
ت
معین
تاق
(اِ.) نک تاغ.
ت
معین
تانستن
(نِ تَ) (مص ل.) توانستن.
ت
معین
تافشک
(فَ) (اِ.) موریانه.
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها