جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تاول
(وَ یا وِ) (اِ.) برآمدگی و تورم پوست بر اثر سوختگی یا ساییدگی.
ت
معین
تام الاختیار
(مُّ لْاِ) (ص مر.) آن که اختیار کامل در امری دارد.
ت
معین
تافتان
(اِ.) = تافتون: نوعی نان نسبتاً نازک و پهن که بر دیوارة تنور پخته میش...
ت
معین
تاوستن
(وِ تَ) (مص ل) توانستن.
ت
معین
تام
(مّ) (ص.) تمام، کامل.
ت
معین
تاغ
(اِ.) تخم مرغ.
ت
معین
تاوان دادن
(دَ) (مص م.)۱- جریمه دادن.۲- عوض دادن.
ت
معین
تالیه
(یِ) (ص.) مؤنث تالی. ج. توالی.
ت
معین
تاوان
(اِ.)۱- غرامت، جریمه.۲- عوض، بدل.
ت
معین
تالی
(اِفا. ص.)۱- از پی رونده.۲- دنبال، دوّم.
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها