جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
ثابت کردن
(~. کَ دَ) (مص م.)۱- مدلل ساختن.۲- محق شمردن.
ت
معین
تیو
(اِ.) تاب، طاقت، توانایی.
ت
معین
ثابت قدم
(~. قَ دَ) (ص مر.)۱- پابرجا، متین.۲- ثابت رای.
ت
معین
تیهو
(تِ) (اِ.) پرندهای است مانند کبک که کمی از آن کوچکتر است، ولی گوشتش ...
ت
معین
ثابت شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) محقق شدن.
ت
معین
تیه
۱- (اِمص.) گمراهی، سرگردانی.۲- خودپسندی.۳- (اِ.) بیابان بی آب و علف که...
ت
معین
ثابت رأی
(~. رَ) (ص مر.) آن که در عقیدة خود پابرجاست، ثابت عقیده.
ت
معین
تینر
(نِ) (اِ.) مایة رقیق کنندة مواد.
ت
معین
ثابت
(بِ) (اِ فا.)۱- پابرجا، برقرار.۲- پایدار، بادوام. ۳- محقق، مدلل.۴- مث...
ت
معین
تین ایجر
(اِ جِ) جوانانی که سن آنها بین سیزده تا نوزده سال است.
«
‹
229
230
231
232
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها