جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تایچه
(چِ) نک تاچه.
ت
معین
تاپو
(اِ.) خمرة سفالی بزرگ که در آن آرد و گندم ذخیره کنند.
ت
معین
تایچ
(یِ) (اِفا.) تاجدار، تاجور.
ت
معین
تاپال
(اِ.)۱ - سرگین گاو، تپاله.۲- تنة درخت.
ت
معین
تایپ
(اِ.)۱- ماشین تحریر.۲- نوشتن به وسیلة ماشین تحریر یا کامپیوتر.
ت
معین
تاپ تاپ عباسی
(عَ) (اِمر.) نوعی بازی است که کودکان میکنند.
ت
معین
تایه
(یِ) (اِفا.)۱- متکبر، لاف زن.۲- سرگشته، حیران.۳- هلاک شونده.
ت
معین
تاپ تاپ
(اِصت. اِمر.) صدای زدن کف دست به متکا یا بالشت یا بر پشت کسی و مانند آ...
ت
معین
تایمر
(مِ) (اِ.) سوییچ ساعتی، نوعی ابزار که به وسیلة آن میتوان دستگاهی را ...
ت
معین
تایم اوت
(یْ اُ تْ) (اِ.) توقف بازی یا مسابقه برای مدتی کوتاه با اعلام داور و...
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها