جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تباه
(تَ) (ص.) فاسد، ضایع.
ت
معین
تبخیر
(تَ) (مص ل.)۱- بخار کردن.۲- بخور دادن.
ت
معین
تبانی
(تَ) (مص ل.) با یکدیگر هم دست شدن برای انجام کاری.
ت
معین
تبختر
(تَ بَ تُ) (مص ل.) خرامیدن، نازیدن.
ت
معین
تباعد
(تَ عُ) (مص ل.) از یکدیگر دوری کردن.
ت
معین
تبحر
(تَ بَ حُّ) (مص ل.) بسیار دانا بودن، در علمی مهارت بسیار داشتن.
ت
معین
تباعت
(تَ عَ) (مص ل.) پیروی کردن.
ت
معین
تبحج
(تَ بَ حُ ج ُ) (مص ل.)۱- فخر کردن، مباهات.۲- شادی کردن.
ت
معین
تباشیر
(تَ) (اِ.)۱- مادهای سفید رنگ که از درون نی هندی گیرند. در گذشته در طب...
ت
معین
تبجیل
(تَ) (مص م.) بزرگ داشتن، احترام کردن.
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها