جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تبلج
(تَ بَ لُّ) (مص ل.) دمیدن، روشن شدن.
ت
معین
تبصر
(تَ بَ صُّ) (مص ل.) بینا شدن، شناسا گردیدن.
ت
معین
تبرع
(تَ بَ رُّ) (مص ل.) برای رضای خدا کار کردن.
ت
معین
تثاوب
(تَ وُ) ۱- (مص ل.) دهن دره کردن، خمیازه کشیدن.۲- (اِ.) دهن دره، خمیازه...
ت
معین
تبیره
(تَ رِ) (اِ.) دهل، کوس، طبل دو سر.
ت
معین
تثاقل
(تَ قُ) ۱- (مص ل.) سنگین شدن.۲- (اِمص.) سنگینی.
ت
معین
تبیان
(تِ) (مص ل.) روشن کردن، آشکار ساختن معنی.
ت
معین
تتمیم
(تَ) (مص م.) به پایان رساندن، تمام کردن.
ت
معین
تبکیر
(تَ) (مص ل.) زود برخاستن، پگاه برخاستن.
ت
معین
تتمیر
(تَ) (مص م.)۱- خشک کردن گوشت پاره پاره.۲- خشک کردن خرما.
«
‹
32
33
34
35
36
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها