جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ت
معین
تتربو
(تَ رَ) (اِ.) = تتره: شوخی، مسخرگی.
ت
معین
تبنگو
(تَ بَ) (اِ.)۱- زنبیل، سبد.۲- ظرفی که در آن نان یا غله ریزند.
ت
معین
تثقیب
(تَ قِ) (مص م.) سوراخ کردن.
ت
معین
تتبع
(تَ تَ بُّ) (مص ل.)۱- در پی رفتن، جستجو کردن.۲- تحقیق کردن.
ت
معین
تبنک
(~.) (اِ.)۱- آوازی را گویند که بلند و تند باشد.۲- دف، دهل.
ت
معین
تثقل
(تَ ثَ قُّ) (مص ل.) گران شدن.
ت
معین
تتارچه
(تُ چَ) (اِ.) نوعی تیر که پیکان ویژهای دارد.
ت
معین
تبنجه
(تَ بَ جِ) (اِ.) = تپانچه: سیلی که به صورت زنند؛ تپانچه، طپانچه.
ت
معین
تثریب
(تَ) (مص م.) نکوهیدن، سرزنش کردن.
ت
معین
تتابع
(تَ بُ) (مص ل.) پیاپی شدن.
«
‹
33
34
35
36
37
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها