جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حراستث
حرف استثنا
ح
معین
حرث
(حَ) (مص م.) شخم زدن.
ح
معین
حراست
(حِ سَ) (اِمص.) نگاهبانی، پاسبانی.
ح
معین
حربه
(حَ بِ) (اِ.) سلاح.
ح
معین
حراس
(حُ رّ) (ص. اِ.)جِ حارس ؛ پاسبانان، نگاهبانان.
ح
معین
حزام
(حِ) (اِ.)۱- هر چه که به آن چیزی را ببندند.۲- تنگ اسب.
ح
معین
حرور
(حُ) (اِ.)۱- گرما، حرارت آفتاب.۲- باد گرم.
ح
معین
حزار
(حَ زّ) (ص.) کسی که مقدار محصول زمین یا میوة درختی را تخمین زند.
ح
معین
حروب
(حُ) (اِ.) جِ حرب ؛ جنگها، رزمها، کارزارها.
ح
معین
حریم
(حَ) (اِ.)۱- پیرامون و گرداگرد خانه.۲- مکانی که حمایت و دفاع از آن ...
«
‹
19
20
21
22
23
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها