جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حره
(حَ رَّ) (اِ.) سنگستان.
ح
معین
حریق
(حَ) (اِ.)۱- سوزش.۲- زبانة آتش.
ح
معین
حرمله
(حَ مَ لِ یا لَ) (اِ.) توت - فرنگی درختی.۲- قضبان.
ح
معین
حسر
(~.) (مص م.) بریدن.
ح
معین
حساب رس
(~. رَ) (ص فا.) کسی که کارش رسیدگی به حسابهای یک مؤسسه یا دفترهای حس...
ح
معین
حسد بردن
(~. بُ دَ) (مص ل.) رشک بردن.
ح
معین
حساب برگرفتن
(~. بَ. گِ رِ تَ) (مص ل.) قیاس کردن.
ح
معین
حسد
(حَ سَ) (مص ل.) رشک بردن.
ح
معین
حساب بردن
(~. بُ دَ) (مص ل.) (عا.) ترسیدن، ترس داشتن.
ح
معین
حسبت
(حِ بَ) (اِ.)۱- مزد، اجر.۲- ثواب از خدای.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها