جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ح
معین
حسام
(حُ) (اِ.) شمشیر بران، شمشیر تیز.
ح
معین
حساسیت
(حَ سّ یَّ) (مص جع.)۱- حساس بودن.۲- تأثر شدید در مقابل یک عامل خارجی ...
ح
معین
حسنه
(حَ سَ نِ) (اِ.) کار نیک، عمل خیر.
ح
معین
حساس
(حَ سّ) (ص.)۱- حس کننده، دریابنده.۲- کسی که موضوعی را زود درک کند.۳- ...
ح
معین
حسناء
(حَ) (ص.) مؤنث حَسَن، زن خوب روی.
ح
معین
حسادت
(حَ دَ) (مص ل.) رشک بردن، حسد بردن.
ح
معین
حسن
(حَ سَ) (ص.) نیکو، جمیل. ج. حِسان.
ح
معین
حساد
(حُ سّ) (ص. اِ.) جِ حاسد. بد - خواهان، بداندیشان.
ح
معین
حسم
(حَ) (مص م.) بریدن.
ح
معین
حسابی
(~.) ۱- (ص نسب.) منسوب به حساب.۲- (ص.) دارای نظام و اصول درست.۳- (ق.) ...
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها