جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ص
معین
ص
(حر.) هفدهمین حرف از الفبای فارسی برابر عدد ۹۰ در حساب ابجد. این حرف د...
ص
معین
صحنه سازی
(~.) (حامص.)۱- آراستن صحنة نمایش یا فیلم با دکورهای مناسب.۲- مجازاً ...
ص
معین
صحن
(صَ) (اِ.)۱- میان سرای، وسط حیات.۲- فضا، میدان.۳- قدح، بشقاب یا کاسة ...
ص
معین
صحف
(صُ حُ) (اِ.) جِ صحیفه، نامهها.
ص
معین
صحراوی
(~.) ۱- (ص نسب.) منسوب به صحرا.۲- (اِ.) قسمی گرگ آدم خوار.
ص
معین
صحرا
(صَ) (اِ.)۱- دشت.۲- بیابان. ~ی کربلا کنایه از: جای فاقد آب و گیاه و...
ص
معین
صحت
(ص حَ) ۱- (مص ل.) تندرست شدن.۲- (اِمص.) تندرستی. ؛ ~ و سقم الف - در...
ص
معین
صحبتی
(~.) (ص نسب.) همدم، هم صحبت.
ص
معین
صحبت داشتن
(~. تَ) (مص ل.)۱- همنشینی کردن.۲- گفتگو کردن.
ص
معین
صحبت
(صُ بَ) ۱- (مص ل.) همدمی کردن.۲- (اِمص.) یاری، همراهی.۳- همخوابی.۴- در...
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها