جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ص
معین
صرع زده
(~. زَ دِ) (ص مف.) غشی.
ص
معین
صراحت
(صَ حَ) (مص ل.)۱- خالص و بی غش گردیدن.۲- آشکار شدن.
ص
معین
صفاق
(ص) (اِ.) پردهای است دوجداره و دارای ترشح مخصوص در بین دو جدار که من...
ص
معین
صغو
(صَ غْ) ۱- (مص ل.) میل کردن، رغبت داشتن.۲- (اِمص.) رغبت، میل.
ص
معین
صفاصف
(صَ صَ) (ق مر.) صفهای پشت سر هم.
ص
معین
صغری
(صُ را) (ص.) مؤنث اصغر.۱- زن کوچک تر.۲- هر چیز کوچک.۳- قضیة اول در م...
ص
معین
صفار
(صَ فّ) (ص.)۱ - رویگر.۲- روی - فروش.
ص
معین
صغر
(ص غَ) ۱- (مص ل.) کوچک شدن.۲- خوار شدن.۳- (اِمص.) کم سالی، خردی، کوچک...
ص
معین
صفاء
(صَ) ۱- (مص ل.) پاک و بی غش شدن.۲- (اِمص.) پاکیزگی.۳- خلوص، یکرنگی.۴- ...
ص
معین
صغارت
(صَ رَ) ۱- (مص ل.) خوار شدن، کوچک شدن.۲- (اِمص.) خردی.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها