بایگانی‌های ط - صفحه ۱۱ از ۳۳

ط معین

(طِ زَ دِ) (ص فا.)۱- آرایش دهنده.۲- نظم دهنده.

ط معین

(طَ) (اِ.) پزشک، حکیم.

ط معین

(طِ. کَ دَ) (مص م.)۱- هموار کردن، هم سطح کردن.۲- نقش و نگار زدن بر ج...

ط معین

(طَ لَ) (اِمصغ.)۱- طبل کوچک.۲- جعبه‌ای که عطار در آن عطر را نگه می‌دا...

ط معین

(~.) (اِ.)۱- روش.۲- طبقه، نوع.

ط معین

(~. کَ دَ) (مص ل.) باد کردن و برآمدن گچ یا رنگ در اثر رطوبت یا علل دی...

ط معین

(~.) (حامص.)۱- کیسه - بری.۲- حیله گری.

ط معین

(طَ لِ) (اِ.)۱ - صندوق کوچک.۲- ج عبة عطار.۳- طَبَق.

ط معین

(طَ رّ) (ص.)۱- کیسه بر.۲- عیار، دزد.۳- حیله گر.۴- تیززبان.

ط معین

(~. زَ) (ص فا.) طبال، دهل زن.

سایدبار