جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ط
معین
طبعاً
(طَ عَ نْ) (ق.) طبیعتاً، به طبع، بالطبع.
ط
معین
طباطبایی
(طَ طَ) (ص.) ویژگی آن که پدر و مادرش هر دو سید باشند.
ط
معین
طراز کردن
(طِ. کَ دَ) (مص م.)۱- هموار کردن، هم سطح کردن.۲- نقش و نگار زدن بر ج...
ط
معین
طبلک
(طَ لَ) (اِمصغ.)۱- طبل کوچک.۲- جعبهای که عطار در آن عطر را نگه میدا...
ط
معین
طراز
(~.) (اِ.)۱- روش.۲- طبقه، نوع.
ط
معین
طبله کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) باد کردن و برآمدن گچ یا رنگ در اثر رطوبت یا علل دی...
ط
معین
طراری
(~.) (حامص.)۱- کیسه - بری.۲- حیله گری.
ط
معین
طبله
(طَ لِ) (اِ.)۱ - صندوق کوچک.۲- ج عبة عطار.۳- طَبَق.
ط
معین
طرار
(طَ رّ) (ص.)۱- کیسه بر.۲- عیار، دزد.۳- حیله گر.۴- تیززبان.
ط
معین
طبل زن
(~. زَ) (ص فا.) طبال، دهل زن.
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها