جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فروار
(فَ) (اِ.) = پروار. فروال: بالاخانه، خانة تابستانی.
ف
معین
فروشدنگاه
(فُ شُ دَ) (اِمر.) باختر، محل غروب.
ف
معین
فرودگاه
(فُ) (اِمر.)۱- محل فرود آمدن.۲- محوطة مخصوص نشستن هواپیما.
ف
معین
فرو گذاردن
(~. گُ دَ) (مص م.)۱- ترک کردن، رها کردن.۲- اِهمال کردن، کوتاهی کردن.
ف
معین
فروش
(فُ) (اِ.)۱- فروختن.۲- مقدار پول به دست آمده از فروختن کالا یا ارائه خ...
ف
معین
فروده
(فُ دِ یا دَ)۱- (ص.) بریان کرده، برشته گردیده.۲- (اِ.) چوبی که در پس د...
ف
معین
فرو کشتن
(~. کُ تَ) (مص م.) خاموش کردن.
ف
معین
فروزینه
(فُ نِ) (اِمر.) آتشگیره، چیزی که با آن آتش روشن کنند.
ف
معین
فرودستی
(~. دَ) (حامص.) پستی، حقارت.
ف
معین
فرو واریدن
(~. دَ) (مص م.) به دهان فرو بردن.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها