جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فروختگی
(فُ تِ) (حامص.) نک افروختگی.
ف
معین
فروغمند
(~. مَ) (ص مر.) دارای فروغ، نورانی.
ف
معین
فروزان
(فُ) (ص فا.) تابان، درخشان.
ف
معین
فروخته
(فُ خْ تِ) (ص مف.) افروخته.
ف
معین
فروغ
(فُ) (اِ.) روشنی، پرتو.
ف
معین
فروردینگان
(فَ وَ) (اِ.) جشنی که ایرانیان در روز نوزدهم فروردین به یُمن برابر شد...
ف
معین
فروختن
(~.) (مص مر.) نک افروختن.
ف
معین
فروع
(فُ) (اِ.) جِ فرع ؛۱- شاخهها.۲- ریشههایی که از یک بیخ برآمده باشد.۳...
ف
معین
فروردین
(فَ وَ) (اِ.)۱- اولین ماه از هر سال شمسی که خورشید در حرکت ظاهری خود ...
ف
معین
فروختار
(فُ) (ص فا.) = فرختار: فروشنده.
«
‹
62
63
64
65
66
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها