جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فریاد یافتن
(~. تَ) (مص ل.) دادرس پیدا کردن.
ف
معین
فرویش
(فَ رْ)۱- (اِ.) درنگ، تأخیر.۲- غفلت.۳- (ص فا.) غافل، اهمال کننده.
ف
معین
فروند
(فَ وَ) (اِ.)۱- چوبی که در پس میانداختند تا در باز نشود.۲- سکان کشتی....
ف
معین
فریاد رسیدن
(~. رِ دَ) (مص م.)۱- مدد کردن، یاری رساندن.۲- داد دادن.
ف
معین
فروگرفتن
(~. گِ تَ) (مص م.)۱- تسخیر کردن، تصرف کردن.۲- گرفتن، بازداشت کردن.
ف
معین
فرومولیدن
(فُ دَ) (مص ل.)۱- به پایین خزیدن.۲- درنگ کردن، تأخیر کردن.
ف
معین
فریاد داشتن
(~. تَ) (مص ل.) نک فریاد برداشتن.
ف
معین
فروگذاشتن
(~. گُ تَ) (مص م.)۱- مضایقه کردن، اهمال کردن.۲- رها کردن، ترک کردن.۳- ...
ف
معین
فرومایگی
(~. یِ) (حامص.) پستی، رذالت.
ف
معین
فریبش
(فَ بِ) (اِمص.) فریب دادن.
«
‹
63
64
65
66
67
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها