جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فروگذاشتن
(~. گُ تَ) (مص م.)۱- مضایقه کردن، اهمال کردن.۲- رها کردن، ترک کردن.۳- ...
ف
معین
فرومایگی
(~. یِ) (حامص.) پستی، رذالت.
ف
معین
فریبش
(فَ بِ) (اِمص.) فریب دادن.
ف
معین
فریاد خواندن
(~. خا دَ) (مص ل.) نک فریاد خواستن.
ف
معین
فروگذاشت
(~. گُ) (مص مر.)۱- غفلت، اهمال، کوتاهی.۲- عفو، گذشت.
ف
معین
فرومایه
(~. یِ) (ص مر.)۱- دون، پست.۲- خسیس، مفلس.۳- نادان، بی هنر.
ف
معین
فریبانیدن
(فِ یا فَ دَ) فریب دادن.
ف
معین
فریاد خواستن
(~. خا تَ) (مص ل.) داد خواستن، کمک خواستن.
ف
معین
فروگذار کردن
(~. گُ. کَ دَ) (مص ل.) کوتاهی کردن، مضایقه کردن.
ف
معین
فس فس کردن
(~. کَ دَ) (مص ل.) (عا.) به کندی کاری را انجام دادن.
«
‹
67
68
69
70
71
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها