جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاوک
(وَ) (اِ.) تغار، ظرف بزرگ.
ل
معین
لامع
(مِ) (ص فا.) درخشان، روشن.
ل
معین
لایتغیر
(یَ تَ غَ یُِ) (ص مر.) تغییر ناپذیر.
ل
معین
لاوه گر
(~. گَ) (ص فا.) = لابه گر:۱- متملق، چاپلوس.۲- تضرع کننده.
ل
معین
لامسه
(مِ س) (اِ.) از حواس پنجگانة انسان که به وسیلة آن گرمی و سردی و زبری ...
ل
معین
لایتجزی
(یَ تَ جَ زّا) (ص.) جدانشدنی.
ل
معین
لاوه
(وَ یا وِ)(اِ.)تملق، چرب زبانی، چاپلوسی.
ل
معین
لامس
(مِ) (اِفا.) لمس کننده.
ل
معین
لای چین کردن
(کَ دَ) (مص م.) زنده کسی را به میان دیوار نهادن، گچ گرفتن.
ل
معین
لاو
(اِ.) خاک سفیدی که آن را گلابه سازند و خانه را بدان سفید کنند.
«
‹
11
12
13
14
15
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها