جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاوک
(وَ) (اِ.) تغار، ظرف بزرگ.
ل
معین
لامع
(مِ) (ص فا.) درخشان، روشن.
ل
معین
لایتغیر
(یَ تَ غَ یُِ) (ص مر.) تغییر ناپذیر.
ل
معین
لاوه گر
(~. گَ) (ص فا.) = لابه گر:۱- متملق، چاپلوس.۲- تضرع کننده.
ل
معین
لامسه
(مِ س) (اِ.) از حواس پنجگانة انسان که به وسیلة آن گرمی و سردی و زبری ...
ل
معین
لاین
(اِ.) محدودة باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره رو که دو طرف ...
ل
معین
لب ترکاندن
(~. تَ دَ) (مص ل.) (عا.) سخن گفتن.
ل
معین
لایموت
(یَ) (ص.) بی مرگ، بی موت.
ل
معین
لب تر کردن
(~. تَ. کَ دَ)(مص ل.)۱- کنایه از: آب آشامیدن.۲- (عا.) اشاره مختصر که ب...
ل
معین
لایم
(یِ) (اِفا.) ملامت کننده، نکوهنده.
«
‹
13
14
15
16
17
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها