جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لایعلم
(یَ لَ) (ص مر.) نادان.
ل
معین
لاییدن
(دَ) (مص ل.)۱- لاف زدن.۲- زوزه و ناله کردن سگ.
ل
معین
لایعقل
(یَ قِ) (ص مر.) نادان، بی خرد.
ل
معین
لبیب
(لَ) (ص.) خردمند، دانا.
ل
معین
لبث
(لَ) (مص ل.) درنگ کردن، مکث کردن.
ل
معین
لب پر زدن
(~. پَ. زَ دَ) (مص ل.) سر ریز شدن.
ل
معین
لبچور
(~.) (ص مر.) آن که دارای لبی کلفت است، ستبر لب.
ل
معین
لبب
(لَ بَ) (اِ.)۱- سرسینه.۲- دوال زیر شکم اسب که یک سرش به سینه بسته باش...
ل
معین
لب نزدن
(لَ. نَ زَ دَ) (مص ل.) (کن.) هیچ نخوردن.
ل
معین
لبوه
(لَ وَ) (اِ.) شیر ماده، مادینة اسد.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها