جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لایموت
(یَ) (ص.) بی مرگ، بی موت.
ل
معین
لب تر کردن
(~. تَ. کَ دَ)(مص ل.)۱- کنایه از: آب آشامیدن.۲- (عا.) اشاره مختصر که ب...
ل
معین
لایم
(یِ) (اِفا.) ملامت کننده، نکوهنده.
ل
معین
لت
(~.) (اِ.) شکم، بطن.
ل
معین
لبس
(لَ) ۱- (مص م.) پوشانیدن امر بر کسی، مشتبه ساختن.۲- (اِ.) شبهه اشکال.۳...
ل
معین
لب گردان
(~. گَ) (ص مف. اِ.) کاسه و مانند آن که دارای لبههایی مایل به شیب داشت...
ل
معین
لبیک
(لَ بَّ) (شب جم.) امر تو را اطاعت میکنم (ذکری که حاجیان در مراسم ح...
ل
معین
لبریز
(لَ) (ص.) لبالب، پر.
ل
معین
لب چین
(~.) (اِمر.) قسمی کفش ستبر و خشن سربازی.
ل
معین
لبینا
(لَ) (اِ.) نام نوایی است از موسیقی.
«
‹
16
17
18
19
20
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها