جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لت خوردن
(~. خُ دَ) (مص ل.)۱- سیلی خوردن.۲- زبون گشتن.
ل
معین
لحان
(لَ حَ) (ص.) آن که در قرائت و اعراب خطا کند.
ل
معین
لجاج
(لَ) (مص ل.) عناد، ستیزه.
ل
معین
لت انبان
(~. اَ) (ص مر.) لت انبار.
ل
معین
لحام
(لِ) (اِ.) آنچه که با آن لحیم کنند.
ل
معین
لج باز
(لَ) (ص فا.) یک دنده، خودرأی.
ل
معین
لت انبار
(~. اَ) (ص مر.)شکم پرست، پرخور.
ل
معین
لحاف کش
(~. کِ) (ص مر.) (کن.) جاکش، دیوث، قلبتان.
ل
معین
لج
(لَ) (اِ.) لگد، تیپا.
ل
معین
لحاف
(لِ) (اِ.) رواندازی آکنده از پشم یا پنبه که هنگام خوابیدن بر روی خود...
«
‹
22
23
24
25
26
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها