جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لحم
(لَ) (اِ.) گوشت. ج. لحوم.
ل
معین
لجلاج
(لَ) (ص.) آن که زبانش به هنگام سخن گفتن بگیرد، الکن.
ل
معین
لتراست
(لِ س) (اِ.) ورقهای که حروف الفبا و نشانههای مختلف روی آن حک شدهاس...
ل
معین
لحق
(لَ حَ) (مص م.) رسیدن، الحاق، آوردن.
ل
معین
لجستیک
(لُ جِ) (اِ.) بخشی از علوم نظامی که به حمل و نقل افراد و تجهیزات ارتش...
ل
معین
لت و پار کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) (عا.) از هم دریدن و پاره پاره کردن.
ل
معین
لحظه
(لَ ظَ یا ظِ) (اِ.)۱- یک چشم به هم زدن.۲- یک دم. ج. لحظات.
ل
معین
لجام
(لِ) (اِ.)۱- معرب لگام، دهانة اسب.۲- آن چه که بدان فال بد گیرند.
ل
معین
لت و پار
(لُ تُ) (ص مر.) (عا.) پاره پاره، قطعه قطعه.
ل
معین
لدیغ
(لَ) (ص.)۱- مارگزیده.۲- گزنده (مار و غیره).
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها