جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لابیرنت
(رَ) (اِ.)۱- ساختمانی که دهلیزهای اصلی وفرعی بسیار دارد.۲- تودرتو، پی...
ل
معین
لئیم
(لَ) (ص.) فرومایه، پست.
ل
معین
لابیدن
(~.) (مص ل.) خودستایی کردن، لاف و گزاف گفتن.
ل
معین
لئامت
(لِ مَ) (اِمص.) بخیلی، فرومایگی.
ل
معین
لابی
(اِ.)۱- سرسرای بزرگ ورودی، تالار ورودی هتل و مهمان خانه (فره).۲- گرو...
ل
معین
لئام
(لِ) (ص.) جِ لئیم ؛ فرومایگان.
ل
معین
لابه
(بِ) (اِ.)۱- عجز، نیاز.۲- التماس، زاری.۳- خودستایی، تکبر.
ل
معین
لؤم
(لُ) ۱- (مص ل.) فرومایه شدن.۲- (اِمص.) فرومایگی، پستی.
ل
معین
لابلا
(بِ) (ص مر.) تو در تو.
ل
معین
لؤلؤ
(لُ لُ) (اِ.) مروارید؛ ج. لا´لی.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها