جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لطیمه
(لَ مَ یا مِ) (اِ.)۱- مشک.۲- طبلة مشک.
ل
معین
لعنتی
(~.) (ص.) سزاوار دشنام و نفرین.
ل
معین
لطیم
(لَ) ۱- (ص.)اسب سفیدروی.۲- (اِ.) اسب نهم در مسابقه.۳- (ص.) آن که پدر ...
ل
معین
لعنت
(لَ نَ) (اِمص.) نفرین، دشنام.
ل
معین
لطیفه
(لَ فَ یا فِ) (اِ.)۱- هر چیز نیکو.۲- حکایت نغز و معنی دار.۳- بذله، شو...
ل
معین
لعن
(لَ) (اِمص.) نفرین، دشنام.
ل
معین
لطیف
(لَ) (ص.)۱- نرم و نازک.۲- نیکو، نغز.
ل
معین
لعل کردن
(~. کَ دَ) (مص م.) قرمز کردن.
ل
معین
لطمه خوردن
(~. خُ دَ) (مص ل.)۱- سیلی خوردن.۲- صدمه دیدن، زیان دیدن.
ل
معین
لعل سیراب
(~) (اِ. ص.) لعل آبدار، لعل خوش رنگ.
«
‹
34
35
36
37
38
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها