جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لغزخوانی
(لُ غَ. خا) (حامص.) (عا.) عیب - گیری، طعنه زنی.
ل
معین
لفیف
(لَ) (ص.)۱- گروه پراکنده از مردم.۲- درپیچیده. ج. لفایف.
ل
معین
لف
(لَ فّ) (مص م.)پیچیدن، درنوردیدن.
ل
معین
لغزانیدن
(لَ دَ) (مص م.) لغزاندن.
ل
معین
لفچه
(لَ چِ) (اِ.) = لفچ. لفج. لفجن:۱- لب گنده.۲- گوشت بی استخوان.
ل
معین
لغیط
(لَ) (مص ل.) بانگ کردن کبوتر و سنگخوار.
ل
معین
لغزاندن
(لَ دَ) (مص م.) لیز دادن، سر دادن.
ل
معین
لفچن
(لَ چَ) (اِ.) = لفچ:۱- زن بدکاره.۲- گوشت بی استخوان.
ل
معین
لغوی
(لُ غَ یُ) (ص نسب.)منسوب به لغت.۱- لغت شناس.۲- وابسته به لغت. ج. لغو...
ل
معین
لغزان
(لَ) (ص فا.) لیز، لغزنده.
«
‹
38
39
40
41
42
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها