جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لمحه
(لَ حَ یا حِ) (اِ.)۱- زمان کم.۲- یک بار و با شتاب به چیزی نگاه کردن. ...
ل
معین
لقیده
(لَ قّ دَ یا دِ) (ص مف.) شل و نااستوار شده در جای خود.
ل
معین
لمحات
(لَ مَ) (اِ.) ج. لمحة.
ل
معین
لقیدن
(لَ دَ) (مص ل.)= لغیدن: نااستوار بودن در جای خود، جنبیدن.
ل
معین
لمح
(لَ) (مص م.)۱- دزدیده و باشتاب به چیزی نگاه کردن.۲- درخشیدن.
ل
معین
لقوه
(لَ وِ) (اِ.) نوعی بیماری که در صورت انسان باعث کج شدن لب ودهان و فک ...
ل
معین
لن
(لَ) (حر.) هرگز، هرگز نه.
ل
معین
لمتر
(لَ تُ) (ص.)۱- تنبل و بی غیرت.۲- فربه، پرگوشت.
ل
معین
لقمه گرفتن
(~. گِ رِ تَ) (مص م.)۱- لقمه ساختن برای کسی.۲- کنایه از: کاری برای کس...
ل
معین
لمیدن
(لَ دَ) (مص ل.) بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدد اعصاب ...
«
‹
43
44
45
46
47
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها