جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لاسیما
(س یَّ) (ق.) به ویژه، به خصوص.
ل
معین
لاذع
(ذِ) ۱- (ص فا.) سوزان، سوزنده.۲- (اِ.) دردی است که صاحب آن میپندارد ک...
ل
معین
لاسکوی
(سَ کَ) (اِ.) پرنده ایست کوچک و خوش آواز.
ل
معین
لاذب
(ذِ) (اِفا.) چسبنده.
ل
معین
لاسع
(س) (اِفا.) گزنده، نیش زننده.
ل
معین
لاده
(دِ) (ص.) بی عقل، احمق.
ل
معین
لاستیک
(اِ.) مادة چرم مانند که از شیرة بعضی گیاهان گرفته میشود و پس از یک ر...
ل
معین
لادن
(دَ) (اِ.) نوعی گل، دارای ساقة نازک و خزنده وبرگهای گرد و گلهای نارن...
ل
معین
لاسبیلی درکردن
(س ِ دَ. کَ دَ) (مص م.) (عا.) سخنان توهین آمیز طرف یا اعتراض او را جو...
ل
معین
لاد
(اِ.)۱- دیوار، چینه.۲- دیبای نازک و لطیف.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها