جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوچ
(ص.) (عا.) دوبین، احول.
ل
معین
لولا
(لُ) (اِ.) قطعهای فلزی که در یا پنجره را به چهارچوبه وصل کند.
ل
معین
لووردراپه
(وِ دِ پِ) (اِ.) نوعی پردة عمودی به صورت نوارهای باریک متعدد، پردآویز...
ل
معین
لول
(ص.) = لور: بی شرم، بی حیا.
ل
معین
لکن
(لا کِ) (حر رب.) اما، لیکن، ولی.
ل
معین
لک برداشتن
(لَ. بَ تَ) (مص ل.) (عا.) قسمتی از میوه که بر اثر آسیب و فساد به رنگ د...
ل
معین
لپه
(لَ پِّ) (اِ.)۱- هر یک از دو نیمة دانة باقلا و نخود و لوبیا و دیگر حبو...
ل
معین
لکلکانه
(لُ لُ نَ یا نِ) (اِ.)۱- پرداختی پس از پرداختی گزاف.۲- اخذی پس از اخذی...
ل
معین
لک آوردن
(لَ. وَ دَ) (مص ل.) (عا.) نقطهای از سفیدی یا سیاهی و یا سرخی در چشم ...
ل
معین
لپان
(لِ) (ص.) درخشان، درخشنده.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها