جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لوم
(لُ) (مص م.) نکوهش، سرزنش.
ل
معین
لوطی خور
(خُ) (ص مف.) مورد سوءاستفاده قرار گرفته.
ل
معین
لولیده
(دِ) (اِمف.)۱- (عا.) در جای خود جنبیده.۲- به آهستگی رفت و آمد کرده.
ل
معین
لوطی
(ص.)۱- جوانمرد، بخشنده.۲- غلامباره.
ل
معین
لکام
(لُ) (ص.) بی ادب، بی حیا، بی شرم.
ل
معین
لک و لک کردن
(لِ کُ لِ. کَ دَ) (مص ل.) (عا.)۱- کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن.۲...
ل
معین
لوید
(لَ) (اِ.) دیگ مسی بزرگ.
ل
معین
لکالک
کردن (لَ لَ. کَ دَ) (مص ل.) چانه زدن.
ل
معین
لک
(~.) (اِ.)۱- پارچه و لتة کهنه و پاره پاره.۲- لباسی که روستاییان پوشند...
ل
معین
لکاته
(لَ کّ تِ) (ص.) زن بی حیا، فاحشه.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها