جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لک برداشتن
(لَ. بَ تَ) (مص ل.) (عا.) قسمتی از میوه که بر اثر آسیب و فساد به رنگ د...
ل
معین
لپه
(لَ پِّ) (اِ.)۱- هر یک از دو نیمة دانة باقلا و نخود و لوبیا و دیگر حبو...
ل
معین
لکن
(لا کِ) (حر رب.) اما، لیکن، ولی.
ل
معین
لک آوردن
(لَ. وَ دَ) (مص ل.) (عا.) نقطهای از سفیدی یا سیاهی و یا سرخی در چشم ...
ل
معین
لپان
(لِ) (ص.) درخشان، درخشنده.
ل
معین
لکلکانه
(لُ لُ نَ یا نِ) (اِ.)۱- پرداختی پس از پرداختی گزاف.۲- اخذی پس از اخذی...
ل
معین
لک و پیس
(لَ کُ) (اِمر.) (عا.) لکههایی که در صورت و بدن انسان پیدا شود.
ل
معین
لپ
(لُ پّ) (اِ.) هر یک از دو سوی چهره، دو سوی دهان. ؛ ~. ~ خوردن کنایه ...
ل
معین
لکلک
(لِ لِ) (اِ.) = لکلکه: چوبکی است که بر دول آسیا طوری نصب کنند که چون آ...
ل
معین
لک و پک
(لَ کُ. پَ)۱- (اِمر.) اسباب و اثاثیة خانه.۲- آمد و شد، تکاپو.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها