جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لیزیدن
(دَ) (مص م.) لیز خوردن، سر خوردن.
ل
معین
لیمویی
(ص نسب.) منسوب به لیمو؛ رنگ زرد روشن.
ل
معین
لیقه دان
(~.) (اِمر.) دوات مرکب و شنجرف.
ل
معین
لیزم
(زُ) (اِ.) کباده کمان نرم که با آن تمرین کمان کشیدن کنند.
ل
معین
لیموناد
(اِ.) نوشابهای است گازدار با مزة شیرین و ترش.
ل
معین
لیقه
(قِ) (اِ.) نخ ابریشم در هم پیچیدهای که در دوات میگذارند و مرکب را ر...
ل
معین
لیزر
(لِ زِ) (اِ.) اسبابی که نوسان طبیعی اتمها یا مولکولها را در سطحهای...
ل
معین
لیمو
(اِ.) میوهای است از جنس مرکبات، پوستش نازک تر از پرتقال و دارای دو قس...
ل
معین
لیفه
(فِ) (اِ.) جای بند یا کِش در کمر شلوار.
ل
معین
لیزابه
(بَ یا بِ) (اِمر.) = لیزآب:۱- آب لزج که از دهان و بینی انسان و جانوران...
«
‹
70
71
72
73
74
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها