جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناخن خشک
(~. خُ) (ص مر.) (عا.)خسیس.
معین
ن
نارسا
(رَ) (ص فا.) ناقص، کوتاه.
معین
ن
نادرست
(دُ رُ) (ص.)۱- شکسته، معیوب.۲- متقلب، دروغگو.۳- بیمار.
معین
ن
ناخن
(خُ یا خَ) (اِ.) مادة شاخی که انتهای فوقانی انگشتان دست وپای انسان و ...
معین
ن
ناسپاس
(س) (ص.) ناشکر، حق ناشناس.
معین
ن
نازی
۱ - (ص نسب.) (عا.) آن که بسیار ناز کند، پرناز.۲- (ص.) زیبا، جمیل.۳- نا...
معین
ن
نازله
(زِ لَ یا لِ) (اِ.) سختی زمانه، بلای سخت، مصیبت.
معین
ن
نارکند
(کَ) (اِمر.) انارستان، جایی که در آن درخت انار فراوان باشد.
معین
ن
ناسور
(اِ.) زخمی که آب کشیده و عفونی شده باشد.
معین
ن
نازکی
(~.) (حامص.)۱- باریکی.۲- نرمی و لطافت.۳- حساسیت، زودرنجی.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها