جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناخلف
(خَ لَ) (ص.) ناصالح، بدرفتار.
معین
ن
نارپستان
(پ) (ص مر.) دختر یا زنی که پستانهای او سخت و سفت باشد و آویخته نباشد....
معین
ن
نارخو
(اِ.) گل انار.
معین
ن
نادان
(ص.) جاهل، ابله.
معین
ن
ناسوت
(اِ.) طبیعت، عالم مادی.
معین
ن
نازک کار
(~.) (ص شغل.)۱- بنایی که به دیوار گچ مالد و سفیدکاری و گچ بری کند. مق ...
معین
ن
نازشست (شصت)
(زِ شَ) (اِمر.)۱- انعامی که به کسی به پاداش هنرنمایی وی دهند، جایزه.۲-...
معین
ن
ناسفته
(سُ تِ) (ص مف.)۱- سوراخ نشده.۲- دست نخورده.
معین
ن
نازک نی
(~. نِ) (ص مر.) یکی از دو استخوان تشکیل دهندة ساق پا.
معین
ن
نازش
(زِ) (اِمص.)۱- استغنای معشوق.۲- کرشمه کردن، عشوه گری.۳- فخر، تفاخر.۴-...
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها