جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نازک اندیش
(~. اَ) (ص فا.) نک. نازک بین.
معین
ن
ناز و نوز
(زُ) (اِمر.) (عا.) ادا و اطوار، قر و غمیش.
معین
ن
ناساخته
(تِ) (ص مف.)۱- ساخته نشده.۲- آماده نشده.۳- برقرار نشده.۴- ناآراسته۵- م...
معین
ن
نازک
(زُ) (ص.)۱- باریک.۲- لطیف، نرم، زیبا، ظریف.
معین
ن
ناز خریدن
(خَ دَ) (مص ل.) ناز کشیدن، ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن.
معین
ن
ناس
(اِ.) نک. نسوار.
معین
ن
نازپرورده
(پَ وَ دِ) (ص مف.) کسی که در رفاه و آسایش پرورش یافته.
معین
ن
ناز
(اِ.)۱- فخر، افتخار.۲- غمزه، کرشمه.
معین
ن
نازیسم
(اِ.) اصول و عقاید حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان که آمیزهای بودهاست ...
معین
ن
نازنین
(زَ) (ص نسب.)۱- دوست داشتنی.۲- زیبا، ظریف.۳- معشوق.
«
‹
12
13
14
15
16
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها