جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناق
(اِ.) (عا.) منتهی درجه. ؛ تا ~ (ق.) تا آخرین درجه.
معین
ن
نامشروع
(مَ) (ص مف.) غیرقانونی.
معین
ن
نامبارک
(مُ رَ) (ص.)۱- نحس، شوم.۲- نفرت انگیز.۳- بدبخت، بداقبال.
معین
ن
نالانی
(اِمص.) بیماری، ناخوشی.
معین
ن
نافی
(اِفا.) دورکننده، رد کننده.
معین
ن
نامسلمان
(مُ سَ) (ص.)۱- آن که مسلمان نیست، کافر.۲- دشنام گونهای است مسلمانان ...
معین
ن
نامادری
(دَ) (ص نس.) زن پدر غیر از مادر شخص.
معین
ن
نالان
(ص فا.) ناله کننده.
معین
ن
نافه گشا
(~. گُ) (ص مر.) خوشبو، معطر.
معین
ن
نامزدبازی
(~.) (حامص.)معاشرت و عشق - بازی در دوران نامزدی.
«
‹
20
21
22
23
24
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها