جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نامویه
(یِ) (ص. اِ.) زنی که یک شوهر بیشتر ندیده باشد.
معین
ن
ناموس کردن
(کَ دَ) (مص ل.) تظاهر به زهد و تقوی '.
معین
ن
ناموس
(اِ.)۱- آبرو، نیک نامی.۲- قانون و شریعت الهی.۳- عصمت، شرف. ج. نوامیس...
معین
ن
ناموزون
(مُ) (ص.) ناساز، ناموافق.
معین
ن
نامور
(وَ) (ص.) معروف، دارای نام نیک.
معین
ن
نامه سیاه
(~.) (ص مر.) بدکردار، گناه کار.
معین
ن
نامه سفید
(~. س) (ص مر.) نیک کردار.
معین
ن
نامه رسان
(~. رِ) (ص فا.) نامه بر، نامه آور.
معین
ن
ناپدری
(پِ دَ) (اِ.) مردی جز پدر شخص، که با مادر او ازدواج کردهاست.
معین
ن
ناودیس
۱ - (ص مر.) به شکل ناو.۲- (اِمر.) چین خوردگی ناو شکل طبقات زمین.
«
‹
25
26
27
28
29
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها