جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
ناهموار
(هَ) (ص.)۱- نامساوی.۲- نامناسب.۳- دارای پستی و بلندی.۴- غیر مسطح.
معین
ن
نان دانی
(اِمر.)۱- (عا.) محلِ درآمد و کسب و کار.۲- مجازاً: شکم، معده.
معین
ن
ناپسند
(پَ سَ)(ص.) فاقد حالت پسندیدگی، ن اخوشایند، نامطلوب.
معین
ن
ناوشکن
(ش کَ) (ص فا. اِ.) کشتی جنگی تندرو که کشتیهای جنگی را دنبال کند و مجه...
معین
ن
ناهض
(هِ) ۱- (اِفا.) برخیزنده، قایم.۲- مکان مرتفع.۳- (اِ.) گوشت بالای بازو....
معین
ن
نان خورش
(خُ رِ) (اِمر.) هر چیزی که به عنوان خورش با نان خورده شود.
معین
ن
ناپرهیزی
(پَ)(ص.) کار نسنجیده، بی احتیاطی.
معین
ن
ناوردگاه
(~.) (اِمر.) رزمگاه و میدان جنگ.
معین
ن
ناهد
(هِ) ۱- (ص.) زن برآمده پستان.۲- برخیزنده به سوی دشمن.۳- (اِ.) شیر، اسد...
معین
ن
نان خور
(خُ) (اِفا.) زن و فرزند، کسی که تحت سرپرستی میباشد.
«
‹
26
27
28
29
30
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها