جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نبط
(نَ بَ) (اِ.)۱- نخستین آبی که از چاه - - به هنگام حفر آن - - ظاهر ش...
معین
ن
نجق
(نَ جَ) (اِ.) نوعی سیخک برای راندن ستوران.
معین
ن
نثره
(نَ رِ) (اِ.) نام دو ستارة آلفا و اِتا از صورت فلکی خرچنگ و منزل هشتم...
معین
ن
نبیره
(نَ رِ) (اِ.) فرزند فرزند.
معین
ن
نبض
(نَ) (اِ.)۱- ضربان قلب.۲- جنبیدن رگ.
معین
ن
نحیت
(نَ) ۱- (اِ.) شانه، مشط.۲- ناله، فریاد.۳- (ص.) لاغر کرده، لاغر شده (شت...
معین
ن
نحاس
(نُ) (اِ.) مس.
معین
ن
نحوی
(نَ) (ص نسب.) دانشمند علم نحو.
معین
ن
نجیع
(نَ) (ص.) صواب، درست.
معین
ن
نحوه
(نَ وِ) (اِ.) طریقه، روش.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها